ایران-پنج تندیس طلایى فرشته، مهریه جنجالى دختر جوانى بود که نه تنها پدر دختر بلکه قضات عالیرتبه نیز آن را نپذیرفتند.
وقتى پسر جوان براى راضى کردن پدر دختر مورد علاقه اش چنین پیشنهادى را داد نمى دانست اصرار آنها براى ازدواج به دادگاه کشیده خواهد شد.خرداد ماه سال ۸۴ دختر ۲۳ ساله اى با معرفى وکیل به شعبه ۲۶۶ دادگاه خانواده (۲) تهران تقاضاى صدور اجازه ازدواج با پسر مورد علاقه اش را کرد و با ارائه یک برگ قرارداد شرایط ازدواج بین خودش و این پسر از دادگاه خواست تا با ازدواج آنها موافقت کنند. وکیل این دختر در توضیح خواسته موکل اش به دادگاه گفت: موکل من تصمیم دارد تا با پسر۳۱ساله اى که از ۱۰ سال قبل در یکى از حجره هاى بازار تهران با شراکت خاله اش مشغول تجارت است ازدواج کند و آنها در قراردادى کتبى بین خودشان توافق کرده اند که مهریه عروس یک سفر حج تمتع و ۵ کیلو طلاى ۲۴ عیار به شکل پنج تندیس فرشته باشد و عروس در ۴ سال اول ازدواج مهریه اش را مطالبه نکند مگر اینکه شرایط ازدواج رعایت نشود. همچنین داماد به عروس جوان اجازه ادامه تحصیل داد به شرط این که محل تحصیل از شعاع ۱۰۰کیلومترى خانه شان دورتر نباشد. اما پدر دختر با ازدواج آنان شدیداً مخالفت مى کند و حتى اجازه یک جلسه خواستگارى را هم نمى دهد. در حالى که داماد مالک دو دهنه مغازه مشاعى در بازار تهران و مغازه اى در شهریار است و سالانه حدود ۱۲ میلیون تومان درآمد دارد. قاضى پس از شنیدن اظهارات وکیل دختر، دستور احضار پدر وى را به دادگاه صادر کرد. پدر دختر که مردى تحصیلکرده است، وقتى در دادگاه حاضر شد گفت: من و همسرم هر دو داراى سمت و پست هاى مهم دولتى هستیم و دخترم هم فارغ التحصیل دانشگاه است. نمى دانم او چرا تصمیم به ازدواج با این پسر را گرفته چون این پسر ۸ سال از دخترم بزرگتر است و تحصیلات دانشگاهى ندارد. درآمد ماهیانه این پسر نیز از یک مغازه شراکتى به حدى نیست که هم شأن و همتراز نیازهاى دخترم باشد. ضمن آنکه این پسر در سنین کودکى مادر خود را از دست داده و پدرش سه بچه خود را رها و ازدواج مجدد کرده و من نمى دانم در صورت بروز مشکلات آینده دخترم باید با چه کسى حرف بزنم. به دستور قاضى دادگاه خانواده وضع زندگى و درآمد ماهیانه پسر جوان مورد تحقیق قرار گرفت. این شاخه قضایى حاکى از آن بود که خواستگار جوان از سن ۸ سالگى با مرگ مادر و ازدواج پدرش نزد خاله خود زندگى کرده و با مهارت هاى متعدد ماهیانه حدود یک میلیون تومان درآمد دارد و مالک یک دانگ مغازه اى در بازار تهران است و از ۶ سال پیش پس از آشنایى با دختر جوان تصمیم به تشکیل زندگى مشترک با او گرفته است. قاضى دادگاه خانواده با بررسى محتویات پرونده و شنیدن اظهارات طرفین و اثبات سلامت و صلاحیت اخلاقى داماد به دختر جوان اجازه داد تا با مراجعه به دفترخانه اى با شرایط ذکر شده در قرارداد به عقد پسر مورد علاقه اش درآید. پس از صدور حکم، پدر دختر به رأى دادگاه اعتراض کرد و گفت: من با پرس وجو متوجه شده ام مغازه آنها فروش خوبى ندارد و اگر آنها در ماه سه مورد با سود صد هزارتومانى بفروشند سهم خواستگار دخترم پنجاه هزار تومان مى شود که با توجه به شرایط زندگى دخترم که در حال حاضر در یکى از مناطق مرفه نشین تهران سکونت دارد این درآمد در شأن دخترم نیست و او با این درآمد نمى تواند حتى در روستا زندگى کند و به شرایط ذکر شده بین او و دخترم در قرارداد که سؤال برانگیز و مبهم است، اعتراض دارم. پس از ارجاع پرونده به شعبه ۲۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، قاضى کرباسچى رئیس دادگاه و عارفه مدنى مستشار شعبه دستور احضار طرفین پرونده را براى دفاع از خود در دادگاه صادر کرد. وکیل دختر پس از حضور در دادگاه گفت: اینکه خواستگار چرا در کودکى مادرش را از دست داده نمى تواند دلیل باشد او در کودکى نمى توانسته از ازدواج مجدد پدرش هم جلوگیرى کند اما آنچه مهم است سربلندى او در آزمایشهاى سخت زندگى بوده و او در این وضعیت روسفید شده است. واگر او در قرارداد ازدواج با دختر شرط کرده تا ۴ سال عروس مهریه اش را مطالبه نکند به خاطر آن بوده که او از ابتدا قصد پرداخت این دین به همسرش را داشته ولى براى پرداخت آن در شروع زندگى از عروس مهلت خواسته است. هیأت قضات شعبه ۲۶دادگاه تجدیدنظر استان تهران با توجه به مخالفت والدین دختر با این ازدواج و اینکه با نارضایتى آنها ازدواجى خوش فرجام صورت نمى گیرد و با ملاحظه وضع خانوادگى پدر و دخترش و مقایسه وضع مالى و تحصیلى خواستگارش و بررسى مدارک تحصیلى آنان و رفتار زوج در قرار دادن ۵ کیلوطلا به عنوان مهریه و اینکه حق مطالبه براى ۴ سال را نداشته باشد این شرط را غیرمتعارف و مرسوم زوجین جوان ندانستند و با رد درخواست دختر جوان و نقض دادنامه بدوى به دختر جوان اجازه ازدواج با خواستگار موردنظرش را ندادند و به او توصیه کردند تا با صبر و سعى براى جلب رضایت پدر و مادر دختر به خواسته شان که ازدواج است برسند. با صدور این رأى قضایى و اعتراض وکیل دختر جوان این پرونده جهت بررسى نهایى به شعبه تشخیص دیوانعالى کشور ارسال شد.