گفتگو با دانشمندان، مایه بهره مندی ازایشان و به دست آوردن فضیلتهای آنان است . [امام علی علیه السلام]
جوان امروز
سنجش صداقت
یکشنبه 85 آبان 7 , ساعت 6:36 عصر  

روزی یکی از دوستانم که در رشته اقتصاد تحصیل می کند ، در ارتباط تلفنی با من مساله سنجش صداقت را مطرح کرد . او در این زمینه از من طلب کمک کرد . از او سوال کردم که چگونه می خواهد این کار را انجام دهد و سپس گفت : کافی است که از 10 فروشگاه مختلف خرید کنی و دو بار پول بدهی و بعد خواهی دید که چند نفر مبلغ اضافی را مسترد خواهند کرد .
او از من خواست که پس از این کار نتیجه را به وی اطلاع دهم و من هم پذیرفتم . روز بعد در اولین مرحله از برنامه ارزیابی صداقت وارد یک فروشگاه لباس شدم و یک لباس 20 یوانی خریدم . پس از آنکه از فروشگاه بیرون آمدم ، بار دیگر وارد فروشگاه شدم و گفتم : ببخشید . من فراموش کردم پول این لباس را بدهم . صاحب فروشگاه زنی با چهره ظاهرا مهربان بود .
انتظار داشتم که بگوید پول آن را قبلا پرداخت کرده ام ؛ اما او در این باره اظهار نظر نکرد . لباس را به او نشان دادم و گفتم : ببینید یادتان می آید . شما 30 یوان برای این لباس خواستید و پس از چانه زنی موافقت کردید 20 یوان از من بگیرید . من از روی عمد صحنه خرید این لباس را برای صاحب فروشگاه تشریح کردم تا وقت و فرصت کافی به او بدهم . اما او بی حوصلگی از خود نشان داد و سخنم را قطع کرد و گفت : باید 20 یوان به من بدهید . من 20 یوان به او دادم و به یک فروشگاه دیگررفتم . این کار را ادامه دادم و در مجموع در 10 فروشگاه خرید کردم ؛ اما هیچیک از صاحبان مغازه ها حاضر نشدند به من حقیقت را بگویند .
در آخرین فرصتی که داشتم ، به یک فروشگاه نوشابه رفتم . صاحب آن را می شناختم و از همکلاسان قدیمی من بود . او با پسرش در فروشگاه نشسته بودند . با او صحبت کردم و یک شیشه نوشابه خریدم . چند دقیقه بعد ، بار دیگر وارد مغازه شدم و به دوست قدیمی خود گفتم : ببخشید ، فراموش کردم پول این شیشه نوشابه را بدهم . همکلاس من جواب داد : مهم نیست .این بار تو مهمان من بودی .
مات و مبهوت به او نگاه می کردم و باورم نمی شد که او زمانی دوست و همکلاس من بوده است و اکنون حاضر نیست بگوید من پول نوشابه را پرداخت کرده ام . ادامه دادم و گفتم : نه ، باید پول نوشابه را بدهم . دو یوان به او دادم . او هم دست خود را دراز کرد و در حالی که هنوز پول را کاملا نگرفته بود کودکش به او رو کرد و گفت : مادر مگر قبلا پول نوشابه را از او نگرفتی ؟ نگاه کن پول هنوز در دستانت است ... او بسیار مشوش به نظر می رسید و حرفی برای گفتن نداشت و من از آخرین مغازه نیز خارج شدم .
آن روز برای من تجربه گرانبهایی بود و دریافتم که زندگی بدون صداقت و جامعه غیرصادق محلی برای شادمانی و اطمینان نیست و پی بردم که صداقت برای هر کسی یک صفت پسندیده است .


نوشته شده توسط علیرضا | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

جوان امروز

علیرضا
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 42 بازدید
بازدید دیروز: 1 بازدید
بازدید کل: 234622 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
فهرست موضوعی یادداشت ها
2010 . اسلام . پسر . جام جهانی . چگونه پیاده‌روی کنیم؟ . حیوانات هم حسودی می‌کنند . دختر . روابط . ضریب هوشی چیست؟ .
نوشته های پیشین

پاییز 1385
زمستان 1385
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
لوگوی وبلاگ من

جوان امروز
لینک دوستان من

مدیر پارسی بلاگ
آبدارچی پارسی بلاگ
انجمن علمی رشته برق و الکترونیک
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
اس ام اس عاشقانه
جوان ایرانی
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
قاسم آقابابایی
دختری عاشق
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اسلام و روابط دختر و پسر
کنترل تلویزیون با حرکات دست / فیلم
تولید برق از سیبزمینی
ضریب هوشی چیست؟
چگونه پیادهروی کنیم؟
آشنایی با 32 تیم جام جهانی 2010
[عناوین آرشیوشده]