احمد دهقان در حوزه ادبیات داستانی نامی آشناست و جزو معدود نویسندگانی است که با رویکرد به مفاهیم ارزشی به ویژه دفاع مقدس توانسته آثاری درخور و تاثیرگذار خلق کند. سفر به گرای 270 درجه که توسط یال اسپراگمن استاد دانشگاه رانگز نیوجرسی امریکا به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است شاید مهمترین اثر دهقان باشد، اما بی تردید دهقان در مجموعه من قاتل پسرتان هستم برخورد و تماشای بسیار متفاوتی را در رابطه با جنگ به مخاطبانش ارائه می کند. «من قاتل پسرتان هستم» از همان روزهای اول انتشار تبدیل به یکی از بحث انگیزترین کتب ادبیات داستانی سالهای اخیر شد و موجی از نقد و نظرها پیرامون آن به راه افتاد و مخالفان و موافقان جدی در بین گرایش های مختلف ادبیات داستانی کشور پیدا کرد و در نشستهای متعددی مورد نقد و بررسی صاحبنظران موافق و مخالف قرار گرفت. در همین راستا نظرات احمد غلامی ومجید قیصری از نویسندگان و منتقدان حوزه ادبیات داستانی را پیرامون این مجموعه جویا شدیم و در آینده به طرح دیدگاه های دیگر که متفاوت با این ارزیابی ها ارائه شده اند، خواهیم پرداخت. داستان بازگشت از مجموعه داستان من قاتل پسرتان هستم ، عصاره یا جانمایه تفکر احمد دهقان در این داستان ها را تصویر می کند. تفکری که بی شک موافقان و مخالفان بسیاری خواهد داشت. جنگ تمام شده و فرمانده در گفتاری کوتاه از استقبال با شکوه مردم از سربازان خبر می دهد. سربازان کهنه کار جنگ ، درایستگاهی منتظر رسیدن قطار هستند تا آن ها را به شهرهایشان بازگرداند، اما قطارهای انباشته از سربازان و مسافران غیرنظامی بی اعتنا به آن ها می آیند و از مقابلشان می گذرند. غروب می گذرد و شب می شود و شب نیز به صبح می رسد، اما قطاری که قرار است سربازان را به خانه هایشان بازگرداند به ایستگاه نمی رسد. عاقبت آن ها ناچار می شوند جلوی قطاری را بگیرند و به زور آن را اشغال کنند، اما قطار راه نمی افتد، مگر بعد از توافقی که فرمانده با رئیس قطار می کند مبنی بر این که سربازان از کوپه ها خارج شده و در راهروها بمانند. تفکر جاماندگی ، کهنه شدگی ، نادیده گرفتن و پایمال شدن آدم هایی که روزی برای خود کسی بودند، در داستان بازگشت به خوبی ترسیم شده است. احمد دهقان در داستان بازگشت به واقعیت موجود چیزی اضافه نمی کند تا بی رحمی یا خشونت بیشتری را درشت نمایی کند. (تصویر ایستگاه و سربازان که اشتیاق دارند هرچه زودتر به خانه هایشان بازگردند تا از بی تکلیفی یکی دو ساعته در ایستگاه خلاص شوند.) انگار نه انگار این ها همان سربازانی بودند که حتی بیشتر از آنچه لازم بود در جبهه می ماندند و می جنگیدند. داستان های بعدی نیز با غلظت و تندی بیش تری همین تفکر را باز تولید می کنند. در این آثار با خرده تفکرهایی درباره تلخی و بی مهری آدم هایی روبه رو هستیم که یا یاران دیروز را از یاد برده اند و یا با خانواده هایی مواجه هستیم که جنگ بنیان آنان را ویران ساخته است. در داستان مسافر راوی داستان ناصر درگیر خاطره دوست قدیمی خود عبدو می شود که مفقودالاثر شده است ، اما ننه مریم ، نمی خواهد مرگ او را باور کند و هر زمان و هر لحظه منتظر است تا او برگردد و یا نشانه ای از جنازه او بیابد. سرانجام استخوان هایی را می یابد که معلوم نیست واقعا از آن عبدو باشد، اما ننه مریم استخوان ها را به خانه می برد و با آن ها سر می کند و عاقبت استخوان ها را برمی دارد و به دریا می زند.بلدرچین نیز پارادوکس عشق و جنگ است. اگر جنگ تمام شود عاشقی معشوق خود را از دست خواهد داد، اما بالاخره هر چیز را پایانی است و حسرت پایان جنگ به معنای زخم پاشیدن بر زخمی است که تازه سر باز کرده است (زخمی که مدت ها پیش باید کهنه می شد.)زندگی سگی نیز با نگاهی یاس آلود و تلخ به مجروحین از جنگ بازگشته می پردازد و این بار آنان می روند تا سهمیه قبری را که برای آن ها در نظر گرفته شده ، بخرند. زمینی که قیمت آزاد آن با آن چه که به آن ها می دهند، خیلی فرق دارد. تمبر نیز روایت یک عشق از دست رفته است. عشقی که می توانست دنیای زیبا و تازه ای را برای راوی بسازد، اما جنگ و سیاست آن را از بین برد. بلیت روایت یاران فراموش شده سال های جنگ در جامعه پلید شهری است که پول در آن حرف اول و آخر را می زند. در این ماجرا شخصیت رمضان بیابانی که پر از عاطفه بود دیگر جایی در این جامعه ندارد. فریب خواهرش را می خورد و به زندان می افتد و به همین سبب همه چیز را از دست می دهد. آرام محبوب و ساده دل دیروز، گرفتار پیچیدگی های بازار شهری شده و واقعا راه نجاتی در این بازار مکاره نخواهد یافت. من قاتل پسرتان هستم صریح ترین و جسورانه ترین نوع بیانی دهقان در مذمت جنگ است. جنگی که باعث می شود تا تو سرمربی و استاد خود که زندگی ات را مدیون او هستی زیر آب کنی. احمد دهقان با جمله سرش را زیر آب کن نیم نگاهی هم به وضعیت آدم های شهری بعد از جنگ دارد. چه فرقی می کند آدم کجا و در چه زمانی سر رفیق اش را زیر آب کند. بن بست کوچه آدم هایی است که عشق شان به بن بست رسیده است و برای خروج از این وضعیت راهکاری جز حذف فیزیکی خود یا دیگری ندارند. من قاتل پسرتان هستم حرف های نزده درباره جنگ است. حرف هایی که باید زده شود تا نویسندگان جنگ به تعادلی نسبی برسند. اگر داستان های جنگ دیروز همه از ایثار، عشق ، شهادت ایمان و دوستی بود، اینک این داستان تلخ ، اندوهبار و خشونت آمیز است. شاید این بدبینی ثمره دید آن روزهای خوش بینانه است. آنچه داستان جنگ را به تعادلی نسبی می رساند، دیدگاهی انسانی به جنگ است. جنگی که دوسویه دارد. جنگی که زندگی ، دوستی و عشق که واقعیت های انکارناپذیر آن هستند در کنار تلخی و خشونت جنگ حضور دارند و نفس می کشند. نادیده گرفتن هر یک از این دو سویه تصویر واقعی جنگ را از خود واقعی اش دور می کند. احمد دهقان در لطایف داستان بلدرچین و در طنز تلخ داستان بازگشت به این نکته توجه دارد. مجموعه داستان من قاتل پسرتان هستم ، اولین تجربه احمد دهقان در زمینه داستان کوتاه است. بیش از این چند داستان کوتاه به صورت مستقل در مجلات کمال و غیره از او چاپ شده بود که نوید نویسنده ای با تجربه جنگ را می داد. آنچه که در این مجموعه در نگاه اول به چشم می خورد، تجربه غنی و عینی نویسنده از جنگ و آدم های اوست. این تجربه خوب از زندگی و جنگ به نظر می رسد هنوز چند گامی تا داستان شدن فاصله دارد. داستان من قاتل پسرتان هستم ، روایت تلخی از کشته شدن یک رزمنده به دست رزمنده دیگر است که آن هم به طور ناخواسته اتفاق افتاده. لحن پراندوه همراه با ندامت راوی به این راحتی از یاد خواننده نمی رود. داستان بلیت به رغم این که پرداخت دراماتیک ندارد سعی می کند تمام اطلاعات خود را به صورت یک گفتگوی کوتاه در اتوبوس در حال حرکت به خواننده ارائه کند، اما همین داستان به ما نشان می دهد که به رغم این که با هیچ حادثه ای روبه رو نیستیم ، اما با تغییر نگرش آدم های بعد از جنگ جا می خوریم. آدمهایی که تا دیروز جان خود را برای هم فدا می کردند، اما حالا حاضر نیستند شماره تلفن همرزم خود را در جایی ثبت کنند. در داستان بازگشت ، شاهد بازگشت لشکری از یک عملیات جنگی بزرگ هستیم ، اما برخوردی که با آنها می شود برخورد دور از انتظار آنهاست. این داستان به خوبی می تواند تلاش احمد دهقان را از زمانی که واقعه را در روزهای آخر آورده تا به امروز نشان دهد. بن بست داستانی است که لحن راوی که یک افسر ژاندارمری است که با 30 سال افتخار بازنشسته شده همخوانی ندارد. تمبر مروری است بر عملیات مرصاد و دلدادگی دو عاشق. یکی در این سوی نبرد و دیگری در آن سو، اما چیزی که در این داستان مثل باقی داستان های دیگر این مجموعه به چشم می خورد قوام یافتگی لحن راوی است. لحن گزارشی در جای جای این داستان دیده می شود. بلدرچین داستان عاشقی است که سواد نوشتن نامه برای نامزدش را ندارد. عاشقی که قرار است شر تک تیرانداز عراقی را از سر بچه های این سوی خاک ریز بردارد، اما تنها کاری که نمی کند دست به اسلحه شدن است. الله قلی یکی از آدم های دوست داشتنی این مجموعه است که با حضور کمرنگ خود یاد به یادماندنی در ذهن مخاطب از خود به جا می گذارد. اماای کاش در پایان بندی نویسنده کمی تیزهوشی به خرج می داد و جنازه را نمی آورد این سوی خاکریز.می گذاشت همان طور که یاد الله قلی در یادها مانده جنازه اش هم بماند. مسافر و پیش کشی هر دو داستان مادری دردمند است. مادری که جنازه ای از فرزندش ندارد. زندگی سگی می تواند یکی از بهترین موقعیت های داستانی این سالها باشد. ادم هایی که پیشاپیش قبرهای خود را می فروشند. طنزی چنین نادر، کمتر گیر نویسنده می افتد، اما متاسفانه با تعجیل در ارائه این موقعیت داستان به خوبی پرداخت نشده. پری دریایی داستان 3 سربازی است که عاشق پرستاری می شوند و هر کدام به دلیل بیماری نمی توانند او را ببینند. فقط می توانند صدایش را بشنوند. ، اما آن که می تواند برود و ببیند او هم نمی تواند، این کار را دور از اخلاق سربازی می داند. احترام به کرامت انسانی از دغدغه های این مجموعه است. معلوم نیست! چه اتفاقی رخ داده است که آدم ها نسبت به هم این گونه بی تفاوت شده اند. این سوالی است که بعد از خواندن این مجموعه خواه ناخواه هر کسی از خود می پرسد.