تمامی افعال دینی دارای جوهر و ماهیتی هستند که حقیقت آن حکم شرعی را تشکیل می دهند. رفتارهای عینی خود به خود ارتباطی با مقوله ارزشها ندارند، بلکه این روح حاکم بر عمل و اندیشه ها و انگیزه های انسان است که به رفتار و اعمال او معنی و مفهوم می بخشد. انسان ها در طول عمر خود بارها و بارها به مسافرت می روند، اما این سیرها، سیر جغرافیایی و مادی و گذار از قطعه ای از زمین به سرزمین دیگر است. گونه ای دیگر از هجرت ها وجود دارند که انتقال و گذار مادی و فیزیکی تنها کالبد و جسم آنها را پدید می آورد، ولی در بطن و متن آن ، مسافر نقشه جغرافیای دیگری را پیش رو دارد؛ نقشه ای که در آن خبری از مرزهای سیاسی ، دریاها، راهها و کوهها نیست ، بلکه نقشه ای که در آن مراحل و منازل سیر و سلوک معنوی انسان به سوی ابدیت و کمال مطلق ترسیم شده است. سیری از خود شروع و به خدای متعال ختم می شود. جالب این که بر خلاف هجرت مادی ، هر کسی اهل هجرت معنوی نیست. ما به سوی خانه خدا می رویم ، جسممان با پرنده ای فلزی و روحمان با پرنده دل. سفری به سوی نور مطلق و هستی محض. سفری که رمز و راز عبورش چیزی جز از خود گسستن و به دوست پیوستن نیست: میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز خدایا! یاری مان کن تا از بند اسارت در نفسانیت خود رها شویم و در آسمان نامتناهی رحمت تو به پرواز در آییم. خدایا! نشانی خانه ات را می دانیم ، اما راه کافی نیست. به راهنما نیز محتاجیم. این طریق را بدون هدایت و عنایت تو چگونه طی کنیم؟ طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی نه بال پریدن داریم و نه روش پریدن می دانیم. مگر مقتضای لطف بی کرانه تو دستگیری از بندگانت نیست؟! پس ما را به طریق خودت هدایت کن و در زمره بندگان حقیقی و مهاجران به سوی آستانه ات قرار بده. اینک عزم کرده ام که از روزمرگی ها و عادات سخیف دنیوی هجرت کنم و زنجیر تعلقات و دلبستگی های خویش را از لذایذ و زینتهای حقیر دنیا پاره کنم و به دوران اسارت خود پایان دهم و این سفر، مقدمه ای است برای این آزادی معنوی. حج ، حدیث آزادی و بندگی است. آزادی از آنچه دون شان انسانیت انسان و روح الهی اوست و بندگی خداوندی که هر چه هست اوست و هر چه داریم از نعمات و الطاف کریمانه اش است. تا هنگامی که در قفس آهنین تن اسیریم ، دیدگانمان به روی حقایق هستی بسته است و از عالم بجز ظاهری فریبنده درک نمی کنیم. باید از ماده گذر کرد و به معنا رسید تا حیاتمان رنگ خدا بپذیرد و دیدگانمان نور معنویت بیابد. زندگی انسانی در فعالیت های زیستی انسان همچون تپش قلب و جریان خون و سلسله اعصاب نیست. زندگی حقیقت دیگری است که تنها در سایه عبودیت حاصل می شود. قرآن کریم می فرماید: «ما پیامبر ص را به سوی شما فرستادیم تا شما را زنده گرداند.» پس معلوم می شود که حیاتی فراتر از حیات مادی نیز در میان است که از رهگذر وحی و نبوت حاصل می آید. در اولین گام ، نیت خود را برای خدا خالص می کنم و هدف غایی. آرزو دارم که خداوند یاری خود را از من دریغ نکند که «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا».