ایده برگزاری بازیهای ورزشی منظم نظیر المپیک ، بازیهای آسیایی و رقابت های جهانی بیش از آن که رقابت تعدادی از ورزشکاران برای کسب نتیجه باشد، فراهم آوردن میدانی است که نمایندگان مردم کشورهای گوناگون در فضایی سرشار از دوستی ، صلح و تفاهم و احترام به ارزشهای یکدیگر برای مدتی کوتاه کنار هم گرد آیند و در عین رقابت به هم احترام بگذارند تا نمونه ای کوچک از جهان ایده ال را ترسیم کنند. چنین گوهر با ارزشی در دل این رقابت هاست که آنها را به بزرگترین رویدادهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و ورزشی زمانه تبدیل می کند و جشنهای آغاز و پایان این مسابقه ها حکم آیین های تشرفی دارد که مردم را از جهان پر از بدی به نمونه ای از دنیای ایده آل وارد می کند. رسم است که در چنین آیین هایی ملتی که میزبان این جماعت جهانی است به معرفی فرهنگ خود بپردازد و آن را به دیگران بشناساند و در عین احترام به دیگران قطعه ای از فرهنگ جهان را به نمایش بگذارد. چند روز گذشته قاره کهن آسیا شاهد آغاز پانزدهمین دوره رقابت های آسیایی در دوحه قطر بود؛ کشور کوچکی با مساحت 11 هزار و 437 کیلومتر مربع و جمعیت 839 هزار نفر که قرنها یکی از مناطق دور افتاده ایران کهن بود و بعدها به پادشاهی متحده عربی پیوسته بود و سال 1971 میلادی استقلال پیدا کرده است. اعراب قطر هزینه ای حدود 3 میلیارد دلار برای برگزاری مراسم افتتاحیه هزینه کردند و برخلاف روح رایج بازیها که به آن اشاره شد ، این صحنه را به صحنه تهاجمی تمام عیار به فرهنگ و تاریخ ایران زمین تبدیل کردند و دست به غارت فرهنگی بی رحمانه ای برای هویت سازی خود زدند. غارتی پرزرق و برق که برای میلیون ها نفر در جهان پخش شد و متاسفانه اعتراض هیچیک از مسوولان ما را نیز به دنبال نداشت و حتی در مقابل دیدگان بالاترین مقامهای ورزشی سیاسی کشورمان رخ داد. در این مراسم روایت اصلی به داستانی اقتباس شده از هزار و یک شب پرداخته شد و قهرمان داستان با نمونه های عالی تمدن آسیایی برخورد می کرد که البته ایران در آن میان غایب بود. زمانی که نام کشورها در تصویر نشان داده می شد و کنار آن تاریخ تمدن آن نوشته می شد این ایران بود که فراموش شده بود. بارها در طول این مراسم ابزارهایی چون اسطرلاب و همین طور المان های نجومی مورد استفاده طراحان قرار گرفت ، در حالی که به اذعان مورخان غربی چون نلینو ، اعراب جزیره العرب تا پیش از ظهور اسلام و آشنایی با تمدن های دیگر حتی دایره البروج را که یکی از بنیان های شناخت آسمان است ، نمی شناختند. اوج این تحریف و غارت تاریخی زمانی رخ داد که هنگام ورق زدن کتاب علم عربی بسیاری از دانشمندان ما را به نام خود به جهان معرفی کردند. ابوریحان بیرونی به دانشمند عرب بدل شد و ابن سینا که حتی در تمام زندگیش در محدوده جغرافیایی ایران امروز (و نه ایران قدیم و ایران فرهنگی) حضور داشته ، استاد عربی و پدرعرب طب جهان معرفی شد و دیگران نیز به همین ترتیب. این دروغ بزرگ آنقدر زیبا بیان شد که کمتر کسی از بینندگان عادی می تواند آن را نپذیرد. مورخان تاریخ علم تاکید دارند که آنچه امروزه به نام تمدن اسلامی می شناسیم ، بخش عظیمی را مدیون دانشمندان ایرانی است و کمترین سهم را در این میان دانشمندان عرب داشته اند ، اما سالهاست که کشورهای جنوبی خلیج فارس که درگذشته خود هویت تاریخی مستقلی را نمی بینند دست به هویت سازی مجعول زده اند و بزرگان جهان اسلام را به واسطه آن که بیشتر آثار به زبان علمی آن دوران به عربی نگارش می یافت را عرب دانسته اند. اینک ماییم و تهاجمی علیه هویتمان ، تاریخمان و فرهنگ باارزشمان که از دست می رود و ما بی تفاوت به تماشای یغمای آن نشسته ایم. افتخار ایرانیان آن است که هیچ گاه در مقابل تجاوز سکوت نکرده اند و دفاع مقدس 8 ساله گواه آن است که با خون بهترین جوانان این وطن اجازه ندادیم حتی وجبی از خاک وطن به تاراج رود ، حال چگونه است که در برابر تجاوز آشکار به هویتمان سکوت می کنیم؟ چند سال پیش که کنفرانسی بین المللی در لندن برگزار شد ، رئیس جمهور فرانسه (ژاک شیراک) در میانه کنفرانس زمانی که فهمید زبان فرانسه میان زبان های رسمی کنفرانس نیست (علی رغم ترجمه ای که به فرانسه صورت می گرفت) در میان جلسه آن کنفرانس را در حضور دیگر سران ترک کرد تا دیگر کسی جرات نکند به هویت فرانسوی نگاه تردیدآمیز بیندازد. ای کاش ما نیز چنین می کردیم . ای کاش آن هنگام که این تحریف را دیدیم تذکر می دادیم و اگر کارگر نبود کاروان ورزشی ما که به هویت اش توهین شده بود از رژه خودداری می کرد. بخواهیم یا نخواهیم ما وارثان زنان و مردانی هستیم که از زندگی خود گذشته تا ما هویت فرهنگی پرافتخاری داشته باشیم. هزاران سال فداکاری و خون دل خوردن مردمان ایران زمین را نباید این گونه به هدر داد، باور کنید همه ما مسوولیم!